Quantcast
Channel: واحد 106 لشگر امام حسین (ع) اصفهان
Viewing all 84 articles
Browse latest View live

شب شهادت حضرت علی اکبر امام حسین در هیئت رزمندگان اسلام محبان اهل بیت (ع )

$
0
0

شلمچه

بسم الله 

 

شلمچه

نگاه کن پدر این نقشه های ایران است

به من بگو که شلمچه کجای ایران است

شلمچه نیست در این نقشه های جغرافی

نگفته ای تو مگر کربلای ایران است ؟

عجیب اینکه در آن سرزمین خون افشان

پر ازدحام ترین جاده های ایران است

ز بس شهید که از آن بهشت آوردند

گمان کنم گل آب و هوای ایران است

گرفت نقشه ز دستم پدر و ابری گفت :

شلمچه ناحیه ی باصفای ایران است

برای رفتن اگر دل دلیل ما باشد

ز هر طرف بروی ابتدای ایران است

چه چشمه ها که نجوشید روی آن از خون

چه خونبهای گرانی برای ایران است

ز گوشه گوشه ی میهن در آن پلاکی هست

شلمچه نقشه ی جفرافیای ایران است

 پروانه نجاتی

 امروز عصر یه تلفن از بچه های تفحص از شلمچه داشتم شنیدم بچه ها دو تا پیکر در منطقه فاو پیداکردند در حالی که خوشحال شدم اما چون امشب شب شهادت حضرت علی اکبر علیه السلام است و در محفل هیئت رزمندگان اسلام محبان اهل بیت هستم و حاج مهدی منصوری مداح  از علی اکبر حسین میخونه دلم طاقت نیاورد و هوایی شلمچه شدم این شعر را تقدیم رزمنگان می کنیم  

یاحسین شهید


غزلهای زیبا برای استفاده دوستان راوی ویژه مناطق و اردوی رایان نور

$
0
0
ویژه نامه دفاع مقدسرزمندگان اسلام هنگام راز و نياز با خداوند

غزلهای زیبا برای استفاده دوستان رزمنده و راوی ویژه مناطق

 و اردوی راهیان نور

اشعار را در ادامه مطلب ببینید

ثوابش به روح شهدا 

 

عزاداری رزمندگان قبول باشه

$
0
0

عزاداری دوستان رزمنده در محفل هیات رزمندگان اسلام  مورد قبول قرار گیرد انشااله

درشب عاشورا سردار حاج غلام هاشمی فرمانده ادوات و سردار رضایی فرمانده زرهی لشکر مقدس امام حسین علیه السلام به بیان خاطراتی از شب های عاشورا در زمان جنگ پرداختند

جلسه ادوات لشکر امام حسین (ع)

$
0
0
به اطلاع دوستان می رساند جلسه ادوات لشکر امام حسین (ع) روز سه شنبه شب مورخه ۲۹ آذرماه ۱۳۹۰ از نماز مغرب و عشا در محل             مسجد  مهر آباد واقع در خیابان مشتاق قبل از پل غدیر تسکیل می گردد 

لطفا به دوستان رزمنده اطلاع رسانی گردد

یاعلی مدد

مراسم روز اربعین

$
0
0
طبق سنوات سالهای قبل مجلس ذکر حضرت اباعبداله الحسین (ع)در روز اربعین آقا امام حسین (ع) منزل سردار شهید محمد اعرفی مسئول واحد ۱۰۶ لشکر امام حسین (ع) معقد گردید و باتوجه به اطلاع رسانی از طریق پیامک برای دوستان رزمنده  همه رزمندگان در منزل این سردار دلاور شرکت  فرمودند. 

خداوند به همه عزاداران اباعبداله توفیق زیارت حرم آقا را در عتبات عالیات  را انشااله عطا بفرماید. 

نگاهی به کتاب ------ پایی که جا ماند ----------نوشته سید ناصر حسینی آزاده دفاع مقدس

$
0
0
آهی که سعیدجلیلی درکاظمین کشید
 
سید ناصر حسینی، نویسنده کتاب «پایی که جاماند» گفت : آقای جلیلی خیلی اصرار کردند که اگر می‌شود کاری کنیم که برای شب سوم هم بتوانیم به کاظمین برویم اما سفیر ایران در عراق به دلیل مسائل امنیتی قبول نکرد و گفت ای کاش برای به کاظمین رفتن‌تان بعدازظهر خبر می‌دادید چرا که آقای جلیلی به احتساب اینکه دو شب قبل به کاظمین رفته بودیم فکر می‌کردند شب سوم دیگر نیازی به هماهنگی ندارد.
شنبه ۱۷ تير ۱۳۹۱ ساعت ۲۲:۴۵
 

آدرس جلسه 106

$
0
0
۵۱ جلسه رزمندگان واحد ۱۰۶ در منزل برادر رزمنده حاج آقا محمدعلی کمالی  ۲۶ مرداد ماه ۱۳۹۱  تشکیل میگردد . در این مجلس از صحبتهای رزمنده دلاور آزاده قهرمان حاج علی سلمانی به مناسبت بازگشت  روز آزادگان به کشور استفاده شود از دوستان رزمنده درخواست می شود اطلاع رسانی فرمایند

دراین جلسه یادشهدای عملیات رمضان در سال ۱۳۶۱ را گرامی میداریم و جلسه را به یاد شهیدان واحد  ۱۰۶ در این عملیات برگزارمی نمایم

 آدرس : خیابان کاوه نبش خیابان غرضی شهرک میلادکوچه شقایق 9  پلاک 86

   

به بهانه زیارت مزار حاج همت در هفته دفاع مقدس یادش بخیر

$
0
0
  حاج همت چگونه شهید شد؟
تاریخ انتشار : يکشنبه ۲ مهر ۱۳۹۱ ساعت ۲۱:۳۹
در حالی که به عقب برمی گشتم در سه راهی چشمم به پیکر شهیدی افتاد که سر در بدن نداشت و یک دست او نیز از بدن قطع شده بود. از روی لباس‌های او متوجه شدم که.. بی‌خبر از آن بودیم که در جزیره سری از بدن جدا شده و حاج همت بی‌سر به دیدار محبوب رفته و دستی قطع شده‌‌؛ همان دستی که برای بسیجیان در خط آب آورد.

 
به گزارش مشرق، سردار "جعفر جهروتی‌زاده" از فرماندهان هشت سال دفاع مقدس در کتاب خاطرات خود با عنوان «نبرد در الوک» چگونگی شهادت حاج محمدابراهیم همت را در ۱۷ اسفند ۶۲ در عملیات خیبر و در جزيره مجنون اين گونه توصيف کرده است:

 
یک سه راهی به نام سه راهی مرگ بود که هرکس می‌رفت محال بود بتواند از آن عبور کند. حاج همت به مرتضی قربانی، فرمانده لشکر۲۵ کربلا گفت: یکی دو نفر را بفرستند خبر بیاورند تا ببینم اوضاع چه شکلی است. قربانی گفت: من هیچ کس را ندارم، هرکس را فرستادم رفت و برنگشت. حاجی سری تکان داد و راه افتاد سمت جزیره. قبل از راه افتادن جمله‌ای گفت که هیچ وقت یادم نمی‌رود: «مثل اینکه خدا ما را طلبیده».

 
بعد از رفتن حاجی من با یکنفر دیگر راه افتادم سمت جزیره و آمدیم داخل خط. عراقی‌ها هنوز به شدت بمباران می‌کردند. رفتیم جایی که نیرو‌ها پدافند کرده بودند. وضعیت خیلی ناجور بود. مجروحان زیادی روی زمین افتاده بودند و یا زهرا می‌گفتند و صدای ناله‌شان بلند بود. سعی کردیم تعدادی از مجروحان را به هر شکلی که بود بفرستیم عقب.

 
جنازه عراقی‌ها و شهدای ما افتاده بودند داخل آب و خمپاره و توپ هم آنقدر خورده بود که آب گل آلود شده بود. بچه‌ها از شدت تشنگی و فقر امکانات، قمقمه‌ها را از همین آب گل آولد پی می‌کردند و می‌خوردند. حاج همت با دیدن این صحنه حیلی ناراحت شد. قمقمه بچه‌ها را جمع کرد و با پل شناور کمی رفت جلو و در جایی که آب زلال و شفاف بود آن‌ها را پر کرد و آمد. تو خط درگیری به شدت ادامه داشت. عراق دائم بمباران می‌کرد. ما نمی‌توانستیم از این خط جلو‌تر برویم. حاج همت به من گفت: شما بمان و از وضع خط مطلع باش. بیسیم هم به من داد تا با عقبه در ارتباط باشم و خودش برگشت عقب.

 
وقتی حاجی در حال بازگشت به طرف قرارگاه بوده تا در آنجا فکری به حال خط مقدم بکند در‌‌ همان سه راهی مرگ به شهادت می‌رسد. پس از رفتن حاج همت به سمت عقب یکی دو ساعتی طول نکشید که خط ساکت شد.‌‌ همان خطی که حدود یک ماه لحظه‌ای درگیری در آن قطع نشده بود و این سبب تعجب همه شد. ما منتظر ماندیم. گفتیم شاید باز هم درگیری آغاز شود.

 
صبح فردا هوا روشن شد اما باز هم از حمله دشمن خبری نشد. اطلاع نداشتیم که چه اتفاقی افتاده است. بی‌خبر از آن بودیم که در جزیره سری از بدن جدا شده و حاج همت بی‌سر به دیدار محبوب رفته و دستی قطع شده‌‌ همان دستی که برای بسیجیان در خط آب آورد. جزیره با شهادت حاجی از تب و تاب افتاد. بالاخره زمانی که اطمینان حاصل شد از حمله عراقی‌ها خبری نیست، تصمیم گرفتم به عقب برگردم.

 
در حالی که به عقب برمی گشتم در سه راهی چشمم به پیکر شهیدی افتاد که سر در بدن نداشت و یک دست او نیز از بدن قطع شده بود. از روی لباسهای او متوجه شدم که پیکر مطهر حاج همت است اما از آنجا که شهادت ایشان برایم خیلی دردناک بود‌‌ همان طور که به عقب می‌آمدم خود را دلداری می‌دادم که نه این جنازه حاج همت نبود. وقتی به قرارگاه رسیدم و متوجه شدم که همه دنبال حاجی می‌گردند به ناچار و اگر چه خیلی سخت بود اما پذیرفتم که او شهید شده است.

 
شب‌‌ همان روز بدن پاک حاجی به عقب برگشت و من به قرارگاه فرماندهی که در کنار جاده فتح بود رفتم. گمان می‌کردم همه مطلع هستند اما وقتی به داخل قرارگاه رسیدم متوجه شدم که هنوز خبر شهادت حاجی پخش نشده است. روز بعد متوجه شدم که جنازه حاجی در اهواز به علت نداشتن هیچ نشانه‌ای مفقود شده است. من به همراه شهید حاج عبادیان و حاج آقا شیبانی به اهواز رفتیم. علت مفقود شدن جنازه حاج همت نداشتن سر در بدن او بود.

 
چند روز قبل از شهادت حاج عبادیان مسؤول تدارکات لشکر یک دست لباس به حاجی داده بود و ما از روی‌‌ همان لباس توانستیم حاجی را شناسایی کنیم و پیکر مطر ایشان را به تهران بفرستیم. پس از فروکش‌کردن درگیری‌ها به دو کوهه و از آنجا هم برای تشییع جنازه شهید همت به تهران رفتیم. پس از تشییع در تهران جنازه شهید همت را بردند به زادگاهش «شهرضا» و در آنجا به خاک سپردند. البته در بهشت زهرا نیز قبری به یادبود او بنا کردند.»



فایل شوخ طبعی رزمندگان اسلام

$
0
0

شیطنت حاج همت برای شادکردن بچه ها

در جبهه یک شرایطی پیش می آمد که بچه ها بی حوصله می شدند مثل عدم موفقیت در عملیات ، شهدا و مجروحین زیاد و ... در میان بیشتر از همه برای حفظ روحیه ی نیروها ، فرمانده هان احساس مسئولیت می کردند در این خاطره حاج همت خودش شخصا ً برای شاد کردن بچه ها اقدام کرده...

بچه ها کسل بودند و بی حوصله. حاجی سر در گوش یکی برده بود و زیر چشمی بقیه را می پایید.

انگار شیطنتش گل کرده بود.

به یاد شهید حاج همت

عراقی آمد تو و حاجی پشت سرش.

بچه ها دویدند دور آن ها.حاجی عراقی را سپرد به بچه ها و خودش رفت کنار.

آنها هم انگار دلشان می خواست عقده هاشان را سر یک نفر خالی کنند، ریختند سر عراقی و شروع کردند به مشت و لگد زدن به او.

حاجی هم هیچی نمی گفت.

فقط نگاه می کرد. یکی رفت تفنگش را آورد و گذاشت کنار سر عراقی.

عراقی رنگش پرید و زبان باز کرد که:" بابا، نکشید! من از خودتونم."

و شروع کرد تند تند، لباس هایی را که کش رفته بود کندن و غر زدن که: " حاجی جون، تو هم با این نقشه هات. نزدیک بود ما رو به کشتن بدی. حالا شبیه عراقی هاییم دلیل نمی شه که..."

 
لبخندهای خاکیبرای خوندن بقیه به ادامه مطلب مراجعه شود

آدرس جلسه رزمندگان واحد106 لشکرامام حسین (ع)

$
0
0

 آدرس جلسه رزمندگان واحد106 لشکرامام حسین (ع) یادبود شهدای عملیات ثامن الائمه

(آزادسازی حصرآبادان)

ازدوستان رزمنده تقاضامندیم اطلاع رسانی انجام گردد

 منزل حاج احمد رفیعی :   

 27  مهرماه   1391  یادبود شهید مهدی یخچالی  : 

 اصفهان رهنان خیابان هاشمی نژاد بعدازکلانتری 25 خیابان چمران نرسیده به مسجدالرسول                          تلفن 09131154146   

به بهانه تشیع شهدای گمنام در شهراصفهان

$
0
0
 

 

 

به یادهمسنگرانی که دراصفهان تشیع گردیدند.

برادرجانباز احمدیان در مراسم تشیع در شهرک ملک شهر و دانشگاه علوم پزشکی اصفهان حین اجرای برنامه

خوشا یاس هایی كه بی سر شكفتند
به امواجی از خون شناور شكفتند

خوشا شب شكن های بی انتهایی
كه در فصل خونین خنجر شكفتند


همان ها كه در لحظه های غریبی
چو فانوسی از لاله پرپر شكفتند

كسانی كه در بستر سرخ آتش
ز پژواك باران سراسر شكفتند

درآن التهاب عطش زا، چه ستوا
چو مولای ببریده حنجر شكفتند

زمین قاب می كرد تصویرشان را
زمان كه در بهت سنگر شكفتند

سبك بال و آرام در كهكشان ها
به آیین بال كبوتر شكفتند

 یادشان گرامی باد

لگدهایی که برای عزاداری امام حسین علیه السلام در اردوگاه عراقی ها خوردیم

$
0
0
 
شب اول، در سوله برنامه روضه خوانی توسط بچه‌ها اجرا شد. جمعیت داخل سوله همه به گرد حاج آقایی جمع شده بودند و مشغول گریه و زاری برای عزاداری سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله حسین(ع) بودند. عراقی‌ها که صدای نوحه و روضه خوانی و گریه بچه‌ها را شنیدند بارها تذکر دادند که سکوت اختیار کنیم.البته از میان اسرا بچه‌هایی هم بودند که به حاج آقا می‌گفتند تو را به خدا ادامه نده الان دوباره با چوب و کابل سرو کار پیدا خواهیم کرد. اما حاج آقا گوشش به این حرف‌ها بدهکار نبود.

آدرس جلسه رزمندگان واحد 106 لشکرامام حسین (ع)

$
0
0
  

جلسه هیات رزمندگان واحد ۱۰۶ لشکرامام حسین (ع)                                                                       منزل حاج علی صادقی برگزار میگردد:  

30 آذر1391 آدرس شهرستان درچه خیابان نواب صفوی  تقاطع اول سمت راست

محله دینان خیابان آزادگان بن بست امداد  پلاک 176   تلفن 09131268846

یادواره شهدای ملک شهروگرامیداشت شهیدحمیدرضا امیرخانی رزمنده واحد106

$
0
0

یادواره شهدای منطقه ملک شهر در تاریخ ۱۶آذر۱۳۹۱ در مسجداعظم ملک شهر برگزار می گردد در این یادواره قرار است از دلاوری های رزمنده واحد۱۰۶ شهید حمیدرضا امیرخانی تقدیر شود باتشکراز دست درکاران یادواره برای همه کسانی که تلاش می کنند یاد وخاطره ی شهدا در جامعه زنده بماند تقدیر می شود

مراکشت خاموشی لاله ها        دریغ از فراموشی لاله ها

کجارفت تاثیرسوز دعا              کجایند مردان بی ادعا

کجایندشورآفرینان عشق        دلیرمردان پیکار عشق

همانان که از وادی دیگرنند      همانان که گمنام و نام آورند

خاطره ای از شهید حسن باقری

$
0
0

آخرين شناسايي

هوا سرد سرد بود . از سوزش سرما که تا مغز استخوان‌هايم فرو رفته بود ، بالا و پايين مي‌پريدم که برادرم حسن صدايم زد : محمد…. محمد….. با چشمان گشاده شده و دهان باز نگاهش کردم . مانده بودم آن همه تحمل را از کجا آورده و چه وقت مي‌خوابد ! از روزي که به منطقه آمده بودم ، شبي نبود که بيدار نمانده باشد.


جلسه هیات رزمندگان واحد 106 در دی ماه1391

$
0
0

جلسه هیات رزمندگان واحد ۱۰۶ لشکرامام حسین (ع)                                                                       منزل حاج علی صادقی برگزار میگردد:  ۷ دی1391 آدرس شهرستان درچه خیابان نواب صفوی  تقاطع اول سمت راست

محله دینان خیابان آزادگان بن بست امداد  پلاک 176   تلفن 09131268846

وصیتنامه سردارشهید عزیزاله شاملو اولین فرمانده واحد 106 لشکر امام حسین ع

$
0
0
         ((بسم رب شهدا و صديقين))

   همه كاروهمه چيز فقط براي خدا

 

اشهد وان لا اله الا الله و اشهدوان محمد رسول الله و اشهدوان علي ولي والله وصيت نامه گ2 عزيز الله شاملو در مورخه 10/7/1359 :

جوانان عزيزم اميد من به شماست با يك دست قرآن وبا دست ديگر سلاح برداريد و دشمنان قسم خورده ي اسلام وميهن اسلامي را نابود كنيد واسلام را حفظ كنيد . امام خميني ((جانم بفدايش)).

         ((بسم رب شهدا و صديقين))

عزیز الله شاملو.jpgعزیز الله شاملو 

 
Untitled-1.jpg
Untitled-13.jpg 
عزیز الله شاملو.jpg 
   
Untitled-14.jpg 
Untitled-21.jpg  
  
Untitled-9.jpg    
Untitled-21 copy 2.jpg  
 
Untitled-19.jpg    
Untitled-20.jpg 
 

«مجيد سوزوکي» اصفهاني‌ها که بود؟

$
0
0

«مجيد سوزوکي» اصفهاني‌ها که بود؟

 «مجيد سوزوکي» اصفهاني‌ها که بود؟
 
 
ماجراي شهادت سيد مسعود رشيدي نوجوان 18ساله اصفهاني را شايد خيلي‌ها از زبان راوي مناطق عملياتي جنوب حاج محمد احمديان که روزي فرمانده اين شهيد بوده شنيده باشند. او هميشه اين روايت دلنشين را اين‌گونه تعريف مي‌کند:

تشیع پیکر 80 شهید در 18 استان کشور

$
0
0

تشییع پیکر ۸۰ شهید در ۱۸ استان کشور

 همزمان با ایام شهادت حضرت رقیه (سلام الله علیها) ۲۸ , ۲۹ آذرماه مصادف با چهارم و پنجم صفر، پیکرهای ۸۰ شهید دوران دفاع مقدس در ۱۸ استان کشور تشییع و خاکسپاری خواهند شد.

به گزارش خبرگزاری مهر، بنابر اعلام کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح ، این شهدا مربوط به عملیات های والفجر ۸، خیبر، بدرف ثارالله ، محمدرسول الله و تک دشمن در سال ۶۷ که در مناطق عملیاتی فاو، جزیره مجنون، قصر شیرین، نوسود، ابوغریب و شرهانی کشف گردیده اند.

Article 0

$
0
0

حتما چفیه هاي سفید یا سیاه، با چهارخانه های ریز و درشت، که رزمندگان در جبهه ها به دور گردن می پیچیدند را دیدی. تا حالا از خودت پرسیدی چفیه چه خاصیت يا خاصيت هايي داشته که اينقد از اون استفاده مي کردن؟ بذار برات بگم:

- چفیه دستمال نخی نسبتاً بزرگی است که: حوله هر رزمنده است و دست و صورت را با آن خشک می کند و حتی بعضی وقتها به کار حوله حمام نیز می آید.

- چفیه بعضی اوقات سفره رزمندگان می شود و چند دلاور، یکدل بر آن سفره ساده ، علی وار می نشینند.

- چفیه همان ملحفه ای است که دیگران به رویشان می کشند ، منتها اینجا اولاً فقیرانه آن ، ثانیاً کوچکتر و به قول خود رزمندگان «از نوع قنداق تاشو»ی آن است.

- چفیه را در تابستان ، آن هنگام که هوا بسیار گرم است با نمی آب به کولری مستضعفانه بدل کرده و با کشیدن آن به رویشان از خنکی اش کام می جویند.

- چفیه در محیطهای پر از گرد و غبار ،سر و صورت دلاوران را در آغوش می گیرد تا حلق آن عزیزان را غبار نگیرد.

- چفیه را می شود به کمر بست و در هنگام انجام کارهای سنگین و حمل مهمات استفاده کرد.

- چفیه، دستگیره برای ظروف داغ روی اجاق است، کلاه و سرپوش است ؛ شالگردنی مستضعفانه است؛

همه اینها است اما.....

- چفیه زیرانداز و سجاده هر دلاوری به هنگام نماز است و هیچ زیراندازی به اندازه چفیه آشنا با دعاهای در سجود زاهدان شب نیست.

- چفیه بعد از ورزش صبحگاهی و در هنگام سر دادن شعار«الیوم ،یوم الافتخار» در دست دلاوران پرچمی می شود در رقص و اهتزاز با آهنگ گامهای بلند رزمندگان که «الیوم، یوم الافتخار».

- چفیه در شب عملیات، اولین باندی است که می توان با آن زخمها را بست و به خدایشان سپرد و به حمله ادامه داد.

- چفیه تنها چیزی است که اشکهای رزمندگان در دعا و مناجات را پاک می کند و آمار اشکها را در دل دارد. او محرم اسرار عابدانه هر دلاوری است .

- چفیه در بعضی موارد حتی کفن می شود و جسم سوخته و تکه تکه رزمندگان را در خود جای می دهد و به رسم امانت نگه می دارد.

و بالاخره:

 این چفیه است که فردای قیامت چون شاهدی صدیق بر رزم هر رزم آوری گواهی خواهد داد.

پس:

«چفیه را به رسم امانت و یادگاری از هیچ دلاوری برمگیرید و گرنه از ثروتی عظیم محرومش می کنید.»

شهید غلامرضا عارفیان


Viewing all 84 articles
Browse latest View live