Quantcast
Channel: واحد 106 لشگر امام حسین (ع) اصفهان
Viewing all articles
Browse latest Browse all 84

خاطره ای از شهید حسن باقری

$
0
0

آخرين شناسايي

هوا سرد سرد بود . از سوزش سرما که تا مغز استخوان‌هايم فرو رفته بود ، بالا و پايين مي‌پريدم که برادرم حسن صدايم زد : محمد…. محمد….. با چشمان گشاده شده و دهان باز نگاهش کردم . مانده بودم آن همه تحمل را از کجا آورده و چه وقت مي‌خوابد ! از روزي که به منطقه آمده بودم ، شبي نبود که بيدار نمانده باشد.


Viewing all articles
Browse latest Browse all 84

Trending Articles